نقش رشد جمعیت در مسائل زیست محیطی

به گزارش مهسان بلاگ، به راستی جمعیت روبه افزایش دنیا را تا چه حد می توان به اسم مسبب بحران های محیط زیستی دنیا مورد نکوهش قرار داد؟ در این موضوع بحث شدیدی وجود دارد و این صرفاً یک مسأله فرعی تحقیقاتی نیست زیرا که بحث بر سر

نقش رشد جمعیت در مسائل زیست محیطی

ترجمه: حمید وثیق زاده انصاری

منبع:راسخون

به راستی جمعیت روبه افزایش دنیا را تا چه حد می توان به اسم مسبب بحران های محیط زیستی دنیا مورد نکوهش قرار داد؟ در این موضوع بحث شدیدی وجود دارد و این صرفاً یک مسأله فرعی تحقیقاتی نیست زیرا که بحث بر سر یکی از مهم ترین موضوع های مربوط به انسان هاست: مسأله تنظیم خانواده. در یک طرف، نئومالتوسی ها قرار دارند که غالب بیماری های دنیاِ درحالِ توسعه را ناشی از رشد جمعیت می دانند. براساس منطق آن ها که ساده و ظاهراً متقاعد نماینده است افزایش جمعیت مردم مساوی است با افزایش مصرف در تمام منابع، از انرژی گرفته تا زمین و مواد معدنی، و درنتیجه افزایش فراوری ضایعات. در طرف دیگر، مخالفان مالتوس قرار دارند. این گروه به طرق مختلف تکنولوژی نامتناسب را مسبب می دانند: مصرف بیش از حد به وسیله دولتمندان، نابرابری و استثمار که کشاورزان را به زمین های حاشیه ای سوق می دهد و آن ها را به بهره کشی بیش از حد از زمین مجبور می سازد. درواقع آن ها هرچیز جز رشد جمعیت را مقصر می دانند.

این بحثِ کاملاً یک سو شده ، بحثی علمی نیست، بلکه بحثی عقیدتی است. هواداران مالتوس، از آنان که موافق برنامه های کنترل جمعیت هستند حمایت می نمایند. این برنامه در اواسط دهه 1970 میلادی در هندوستان، بعد از یک دوره عقیم سازی اجباری، مردم را نسبت به برنامه تنظیم خانواده بیگانه کرد. مخالفان مالتوس، با حق انتخاب آزاد زنان در تنظیم خانواده و انتها دیگر اصلاحات در موقعیت آن ها موافق نیستند. هیچ یک از طرفین، این بحث را پیش نمی برند زیرا که استدلال های آن ها بیش از حد ساده و ابتدایی است. هر دو طرف باید بپذیرند که جمعیت، یکی و تنها یکی از عوامل سوق دهنده محیط به فروسایی است.

در این جا سه عامل کلیدی وجود دارد. نخست اندازه مصرف، که سبک زندگی و عایدی آن را تعیین می نماید، و دوم تکنولوژی مورد احتیاج برای برآوردن آن مصرف و هم تدبیر در خصوص ضایعات فراوری شده ناشی از مصرف. این دو عامل توأماً اندازه خسارت وارد شده به محیط به وسیله هر شخص را تعیین می نماید. با ضرب این اندازه در عامل سوم، یعنی تعداد افراد جمعیت، اندازه کل خسارت را به دست می آوریم. دی اکسید کربن را در نظر بگیرید که مهم ترین گاز محصول اثر گل خانه ای است. انتشار این گاز در دنیا در عرض سی و پنج سال از 2349 میلیون تُن در سالِ 1950 به 6793 تن در سال افزایش یافت، یعنی افزایشی به اندازه 1ر3 درصد در سال. در همین مدت رشد جمعیت دنیا 9ر1 درصد در سال بود. درنتیجه تغییرات تکنولوژی و مصرف بیش ترِ کالاهایی که دی اکسید کربن فراوری می نمایند، انتشار این گاز به ازای هر نفر 2ر1 درصد افزایش یافت. ازاین رو رشد جمعیت علت افزایش دوسوم دی اکسید کربن وارد شده به جو زمین در این سی و پنج سال بوده است. افزایش در مصرف و هم رشد تکنولوژی، افزایش چیزی بیش از یک سوم دی اکسید کربن را سبب می شود.

چنان چه این فرایند هم چنان ادامه یابد به نظر می آید که تأثیر شدید رشد جمعیت بر اندازه انتشار دی اکسید کربن، هشدار دهنده باشد. اگر بازداده هر نفر، در دنیا سوم با همان سرعت شصت سال گذشته رشد یابد، به طور میانه هر شخص در دنیا سوم تا سال 2025 میلادی، 7ر1 تُن دی اکسید کربن فراوری خواهد نمود، یعنی چیزی بیش از دو برابر هشت دهم تنِ 1985. از این سال تا آن زمان، جمعیت از 3680 میلیون نفر به بیش از 7114 میلیون نفر می رسد. ازاین رو افزایش جمعیت خود به تنهایی در دنیا سوم 75ر5 میلیارد تن دی اکسید کربن بر اندازه قبلی اضافه می نماید، که این اندازه آن قدرها هم از رقم 8ر6 میلیارد تن سال 1985 برای کل دنیا کم تر نیست.

سازمان ملل متحد برای تخمین رشد جمعیت دنیا، طرح های گوناگونی به اجرا گذاشت که ارقام رشد حداقل، میانه، و حداکثر جمعیت را برای سال 2025 ارائه می دهد. در تمام این طرح ها احتیاجی به افت سریع سرعت زادوولد، به گونه ای که در چین، تایلند، و کوبا دیده شده است نیست، اما کاهش های معتدل تر به دست آمده در کشورهایی چون تونس یا جاماییکا مورد نظر هست. دست یابی به این اندازه کاهش، طیف گسترده ای از روش های سهل الوصول را در تنظیم خانواده طلب می نماید. اصلاحاتی در تن درستی مادر و فرزند، آموزش زنان، و ارتقاء وضع اجتماعی آنان، شاید احتیاجهای قطعی تری باشند، هرچند هر یک از این اصلاحات به نوبه خود اقدامی باارزش است. دست یابی به طرح رشد کم جمعیت در کشورهای روبه رشد، انتشار سالانه دی اکسید کربن را در سال 2025 تا 1330 میلیون تن کاهش خواهد داد بدون آن که اندازه بازداده دی اکسید کربن هر شخص کاهش یابد. این رقم با رقم 1570 میلیون تن مربوط به چهل سال قبل از آن تاریخ که در نتیجه نابودی جنگل های منطقه ها گرمسیری (جنگل زدایی) فراوری می شد مقایسه می شود.

رشد کم تر جمعیت، حتی می تواند درمورد گاز مهم دیگر اثر گل خانه ای، یعنی گاز متان، نقش داشته باشد. حدود نیمی از متان جو زمین ناشی از فعالیت های انسان است و از مزارع، به ویژه شالیزارها و امعاء و احشای دام ها حاصل می شود. این فعالیت های کشاورزی و دام پروری، فعالیت های بی ثمری نیستند که بتوان آن ها را حذف کرد یا تقلیل داد. مساحت زمین های آبیاری و تعداد دام، توسعه یافته است تا وسیله معاش جمعیت های روستایی درحالِ رشد را فراهم آورد و هم چنین جواب گوی تقاضاهای روزافزون دنیا برای گوشت و مواد تهیه شده از غلات باشد. زمین های کشت آبی از سال 1970 سالانه 9ر1 درصد رشد نموده است که تقریباً همان سرعتی است که جمعیت دنیا رشد نموده است، در حالی که سرعت رشد گله های دامی تقریباً نصف این اندازه، به طور میانه نه دهم درصد در سال بوده است. در کشورهای روبه رشد، توسعه دام پروری و آبیاری با رشد جمعیت ادامه خواهد داشت. کاهش رشد جمعیت، تنها تدبیر عملی برای کاهش انتشار گاز متان از این منابع است.

انتشار گازهای گل خانه ای نمونه ای است از موادی که به محیط اطراف اضافه می شود. وقتی که مسأله، از دست رفتن بعضی از اجزای سازنده محیط زیست می شود داوری در این خصوص که جمعیت چه تقصیری دارد پیچیده تر می شود. جنگل زدایی، نابودی گونه های مختلف، ازبین رفتن حاصل خیزی خاک و فرسایش از این جمله اند. طبق آمار سازمان خواروبار و کشاورزی ملل متحد، جنگل ها و زمین های جنگلی در هر پانزده سال صد و بیست و پنج میلیون هکتار عقب نشینی داشته اند. مخالفان نظریه مالتوس، تسطیح جنگل ها و بیرون آوردن درختان از خاک را باعث این مسأله می دانند. اما بریدن درختان فقط در امریکای لاتین مسأله آفرین بوده است و در نقاط دیگر دنیا چندان شدید نبوده است. در همین مدت، مساحتی که در کشورهای دنیا سوم برای چریدن دام اختصاص داده اند تنها 9ر7 میلیون هکتار، یعنی شش درصدِ جنگل زدایی، افزایش یافته است. امریکای لاتین سهم عمده ای را در این افزایش داشته است. در آسیا مساحت مراتع اصلاً افزایشی نداشته است و در افریقا این مساحت کم تر شده است.

توسعه زمین های غیرزراعی به منظور ایجاد مسکن، کارخانه، ادارات، راه ها، و غیره، رقم 7ر58 میلیون هکتار را در همین دوره به خود اختصاص داد، یعنی شش صد متر مربع برای هر نفری که به جمعیت اضافه شد. توسعه شهرها در منطقه ها کشاورزی (و نه در جنگل ها و بیابان ها) عمدتاً به قیمت نابودی زمین های کشاورزی تمام خواهد شد. به رغم این نابودی، کل مساحت کشتزارها فقط 7ر58 میلیون هکتار افزایش نشان می داد. این بدان معناست که می بایست کشتزارها تا صد میلیون هکتار توسعه می یافتند و درصد کمی از زمین برای مصارف غیرکشاورزی اختصاص داده می شد. اما قسمت عمده این توسعه به بهای از دست دادن جنگل ها و زمین های جنگلی است و احتمالاً بیش از هشتاد درصد درختان جنگلی به همین دلیل ازبین می فرایند.

در نابودی زمین های زراعی و جنگل ها، سهم افزایش جمعیت چقدر است؟ در عرض پانزده سال، زمین های زراعی تا 51ر0 درصد در سال افزایش یافت و جمعیت تا 2ر2 درصد در سال رشد کرد. افزایش مصرف مواد غذایی برای هر نفر تا 58ر0 درصد در سال بود. در چنین شرایطی پیش رفت تکنولوژی سود حاصل از سرمایه گذاری را بهبود بخشید، به طوری که مساحت زمین های زراعی لازم برای هر نفر تا 3ر2 درصد در سال کاهش یافت. بر این اساس، دو عامل بر عدم توسعه زمین های زراعی اثر می گذارند: افزایش جمعیت و افزایش مصرف. سهم اولی چهار پنجم، و سهم دومی یک پنجم است. یک حساب سرانگشتی نشان می دهد که رشد جمعیت مسبب دو سوم جنگل زدایی در کشورهای روبه رشد است. شاید بتوان عوامل دیگری را هم برشمرد که در بعضی نقاط دنیا به مسائل محیط زیست دامن زده اند. در جنوب شرقی آسیا، اشتیاق برای به دست آوردن ارز خارجی و سود بادآورده حاصل از جنگل بُری، از جمله این عوامل هستند. جنگل بری گسترده در آمازون بخشی از سیاست دولت برای توسعه مراتع و مزارع و راهی برای اصلاح زمین است. اما در منطقه ها دیگر، جنگل بری برای دست یافتن به زمین بیش تر به منظور اسکان دادن انسان هاست، و در این ماجرا اثر رشد جمعیت کاملاً آشکار است.

تا اواخر قرن بیست و یکم میلادی، جمعیت کشورهای روبه رشد باید به حدود ده میلیارد نفر برسد. جمعیت اضافه شده، برای برطرف احتیاجات غیرزراعی خود به دویست و هشتاد میلیون هکتار زمین احتیاج دارند. این اندازه زمین عمدتاً باید از منطقه ها کشاورزی تأمین شود. این رقم را با کل زمین های کشاورزی کشورهای روبه رشد در حدود تقریباً یک قرن قبل تر که رقم شش صد و هفتاد و پنج میلیون هکتار است مقایسه کنید. اگر اصلاحات کشاورزی، هم گام با رشد جمعیت نباشد اندازه زمینی که باید به کشاورزی اختصاص داده می شد، با دست اندازی به جنگل ها و مراتع افزایش خواهد یافت تا این کمبود را جبران کند. کاهش رشد جمعیت مطمئناً می تواند از شدت این بحران بکاهد.

فرسایش خاک موضوع بحث برانگیز دیگری است. طبق نظریه مخالفان مالتوس، نابرابری ها و روابط نادرست مالکانه ، روستاییان کم بضاعت را وامی دارد تا در منطقه ها خشک، تپه ای، یا شوره زار کشاورزی نمایند. از آن جا که این نواحی در برابر فرسایش آسیب پذیرند، اندازه فرسایش افزایش می یابد. فقر، استعمار به وسیله نخبگان ملی و بین المللی، زمین داران ثروتمند، شرکت های بزرگ، و سایرین، آن ها را به وضعی پایین تر از حد امرار معاش سوق می دهد و صرفاً به خاطر بقای خود از حاصل خیزی خاک می کاهند بدون آن که چیزی بر آن بیافزایند. از لحاظ فیزیکی، فرسایش خاک تابع چندین عامل است. هرچه ریزش باران سیل آساتر باشد اندازه فرسایش بیش تر است. سرعت این فرسایش هنگامی بیش تر می شود که اندازه مواد آلی پیوند دهنده ذرات خاک، کم تر باشد. فرسایش در شیب های تند یا طولانی و هرجا که پوشش گیاهی کم تر باشد، بیش تر است. رشد جمعیت بر بعضی از این عوامل تأثیر می گذارد. با افزایش تعداد انسان ها، مساحت زمین های نامحصور افزایش می یابد. این مسأله بر طول شیب ها می افزاید. با افت تراکم پوشش گیاهی بر اثر آیش، از ضخامت پوشش عمومی گیاهی کاسته می شود. توسعه دام پروری به نازک شدن پوشش گیاهی یاری می نماید و از این رو اندازه مواد آلی هم در خاک تنزل پیدا می نماید. این اثر جمعیت بر فرسایش مبتنی بر این فرض است که تکنولوژی تغییر نکند. تکنیک های حفظ منابع طبیعی می تواند اندازه خسارت را کاهش دهد: تراس بندی یا حصارکشی از طول و اندازه شیب می کاهد. افزودن کود و مالچ پاشی (پوشاندن با برگ و کاه و غیره)، مواد آلی خاک را افزایش می دهد. غذا دادن به دام در آخور، از اندازه فشار ناشی از چریدن می کاهد. با این وصف، محل های معدودی هستند که در آن ها منابع طبیعی هم گام با رشد جمعیت حفظ می شوند.

فقر، استثمار، سیاست های نادرست حکومتی، و غیره همگی در فرسایش خاک نقش دارند. اما این ها عمدتاً به وسیله عامل تکنولوژی بر فرسایش خاک اثر می گذارند. فقر یا مثلاً قیمت های پایین خرید محصول در مزرعه، کشاورزان را در مضیقه نگه می دارد، مانع به کار افتادن سرمایه ها می شود و از سرعت تغییر تکنولوژی می کاهد. نابرابری در تملک زمین ها، عملاً فقرا را به نواحی کوچک یا حاشیه ای می راند. در آن نواحی، تراکم های شدید جمعیت، فرسایش بیش تری را موجب می شود، مگر این که تکنولوژی حفظ منابع با رشد جمعیت هم گام شود. رشد جمعیت، خسارت های وارد بر محیط را افزایش می دهد. با کاهش رشد جمعیت می توان از اندازه خسارت کاست. اما شاید برای مشاهده هرگونه تأثیر چشم گیر، بیست سال زمان لازم باشد. در مدتِ کوتاه تر شاید اقدامات دیگر، شدت تأثیر بیش تری داشته باشند، ازجمله، کاهش مصرف، تغییر جهت به سوی تکنولوژی های سازگار، متوقف کردن جنگل زدایی، مبارزه با فقر و نابرابری، و آشنا کردن مردم با مسأله اصلاح زمین.

در مدتی میانه یا طولانی، کاهش رشد جمعیت سودمندی های خود را نشان خواهد داد. برای نیل به این منظور، حکومت ها، بنگاه های توسعه، و مؤسسات وام دهنده، باید توجه خود را به بالا بردن حقوق زنان و آموزش تن درستیِ زنان و بچه ها معطوف نمایند. این کار به تندرستی مردم و بهبود محیط خواهد انجامید. چون این کار مستلزم زمانی طولانی است، پس از هم اکنون باید دست به کار شد.

دور زمین: دور زمین | سفر به دور زمین هیچوقت اینقدر آسون نبوده! تور ارزان، تور لحظه آخری، اروپا، تور تایلند، تور مالزی، تور دبی، تور ترکیه

mahsanblog.ir: قدرت گرفته از سیستم مدیریت محتوای مهسان بلاگ

منبع: راسخون
انتشار: 28 اردیبهشت 1401 بروزرسانی: 28 اردیبهشت 1401 گردآورنده: mahsanblog.ir شناسه مطلب: 97194

به "نقش رشد جمعیت در مسائل زیست محیطی" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "نقش رشد جمعیت در مسائل زیست محیطی"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید